نفس های شاعرانه

نفس های شاعرانه

ای عشف همه بهانه از توست... من خامشم این ترانه از توست
نفس های شاعرانه

نفس های شاعرانه

ای عشف همه بهانه از توست... من خامشم این ترانه از توست

حالا که شکارت شده‌ام دست بجنبان...

فریاد بزن گرمی شور و شعف‌ات را 

در باد بپیچان نوسان‌های دف‌ات را  

تا شهر خبر دار شود عشق چه‌ها کرد 

محصور کن از شعر و جنون هر طرف‌ات را  

صیاد زبر دست من از بند رها کن 

دل‌های پریشان شده‌ی صف به صف‌ات را  

حالا که شکارت شده‌ام دست بجنبان 

تیری بزن از پای در آور هدف‌ات را 

تا ساحلت آورده مرا موج مهیبی 

بردار ببر دُرّ اسیر صدف‌ات را  

دلدادگی‌ام دست خودم نیست پدر جان 

نفرین نکنی دخترک نا خلف‌ات را 

 

 

                                 حسنا محمدزاده

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.